بسیاری از ما، مخصوصا در ایران، تا نزدیک دههی سی سالگی با جریان اجتماعی همراه میشویم و شغلی را اختیار میکنیم، بدون این که لزوما شغل مورد علاقهی ما باشد. این موضوع به دلایل زیادی اتفاق میافتد، ساختار کنکور، فشار خانواده، تبلیغات رسانهای و … .اما در نیمهی دوم عمر رویکرد متفاوتی را پیش میگیریم.
بعد از مواجهه با دنیای واقعی و حرفهای، به لطف شناختی که در طی سالها از خود به دست آوردهایم، کمکم به سبک سنگین کردن آنچه از شغلمان انتظار داریم و آنچه در عوض به آن میدهیم، میپردازیم. گاه دست به جستجوی شغل دیگری می زنیم که پاسخی متناسب با نیازهای عمیقتر ما را فراهم کند.
آلن دوباتن، نویسنده و فیلسوف برجستهی سوییسی و خالق مدرسهی زندگی، در کتابی به نام “شغل مورد علاقه” از جوانب مختلفی به بررسی این قضیه میپردازد و کمک میکند تا خواننده به جمعبندی بهتری دربارهی علایق، توانمندیها و خواستههای اصلی خود برسد. این کتاب در هر فصل تمرینهایی برای خودارزیابی و انعکاس درونی دارد که خواننده را در انتخاب مسیر پیش رو به چالش میکشد. در ادامه به معرفی کتاب میپردازم.
معرفی کتاب شغل مورد علاقه
در بخشی از مقدمهی این کتاب آمده است: “اگر برخی از کسانی را در نظر بگیریم که در طول تاریخ شغل رضایتبخشی داشتهاند و سعی کنیم حدس بزنیم که آزمونهای فعلی احتمالاً چه توصیهای به آنان میکردند، کم و بیش درميیابیم که این پیشبینیها چقدر ناکافیاند. تصور کنید موتزارت آزمون MBTI را انجام میداد، و پس از اینکه به سؤالها پاسخ میداد، احتمالاً به وی توصیههایی از این جنس میشد «مشاغل بهینه برای شما آنهایی هستند که مستلزم کار تخیلورزانه با ایدهها و طراحیها هستند….
از جملهی این مشاغل اینها هستند: هنرها، بازیگری، نویسندگی خلاقانه و همچنین طراحی تجسمی، کار در موقعیتهایی که هیچ مجموعهی دستورالعمل مشخصی در کار نیست. نمونههایی از این مشاغل چنین هستند طراح گرافیکی، مشاور آموزشی، برنامهریز جشنها، مدیر ارتباطات عمومی» این توصیهها خیلی با اپرای دون ژوان یا کلارینت کنسرتو در لاماژور فاصله دارد.
متاسفانه ما برای ایجاد یک رابطه یا یافتن یک شغل، خود را چندان نیازمند تمرین و آموزش نمیدانیم. در حالی که فرض همیشگیمان این است که مثلاً کودکان نیازمند صدها ساعت تدریسِ مدبرانه هستند تا در ریاضیات مهارت یابند یا یک زبان خارجی بیاموزند. اما اگر در طول چندین سال تحصیلی، برنامهی درسی مدرسه شامل مادهی درسی تقریباً روزانهای با این موضوع باشد که چگونه از پس یک رابطه برآییم یا چگونه شغلی بیابیم که بااستعدادها و علائق ما جور درآید، برایمان عجیب به نظر میرسد.”
کتاب شغل مورد علاقه برای چه کسانی مناسب است؟
من این کتاب را اغلب به مراجعان کوچینگم که در صدد پیدا کردن شغل مورد علاقهشان هستند توصیه می کنم. مخاطبان این کتاب میتواند از دانشجویانی که آمادهی ورود به بازار کار میشوند تا افراد میانسالی که قصد دارند زندگی حرفهای خود را بازآفرینی کنند، گسترده باشد.
اما برای کسانی که به سختی در فرایند تصمیمگیری متوقف شدهاند، دوباتن بسیار تسلیبخش و پذیرا صحبت میکند. میگوید کجاها نباید به خود سخت بگیرید و کجاها بیدلیل خود را سرزنش کردهاید. به همین طریق، فرایند را تلطیف میکند.
بخشهایی از کتاب:
- یکی از خارقالعادهترین ویژگیهای عصر ما، که ناگفته بدیهی فرض میشود، این پیشفرض است که باید بتوانیم شغلی بیابیم که نه تنها برایمان قابل تحمل باشد و کفاف مخارجمان را بدهد، بلکه باید عمیقا آن را شغلی ارزشمند بدانیم، ناظر به هدفی بسیار مهم باشد و دوستی و خلاقیت در آن شکوفا باشد.
- مهمترین مانع از بین سه مانع این است که ندانیم در پی چه هستیم: اگر این مانع برطرف نشود، تحصیلات و فرصتهای موجود در بازار کار نمیتوانند وعدههای خویش را عملی سازند.
- کاملا منطقی (و حتی نشانه سلامت) است که استعدادهای خویش را نشناسیم و ندانیم باید آنها را چگونه به کار بگیریم. کاملا منطقی است که ندانیم باید سراغ چه کاری برویم.
- بینش و بلوغ بسیاری میطلبد که این حقیقت را از یاد نبریم که هنگامی بیشترین خدمت را به دیگران میکنیم و بیشترین سهم را در جامعه خواهیم داشت که پرتخیلترین و اصیلترین جنبههای شخصی وجودمان را وارد شغلمان کنیم. تصمیمگیری بر حسب وظیفه، درآمدی حداقلی را برایمان تضمین میکند اما تنها کار خالصانه و پرلذت است که به موفقیتهای عظیم میانجامد.
- ریشهی میانمایگی این است که بیشتر از کارها و حرفهای عموم مردم پیروی کنیم تا افکار و احساساتی که در ذهن خودمان در گردش است.
برای تهیهی این کتاب میتوانید از سایت شهرکتاب اقدام کنید و یا نسخهی الکترونیک آن را از طاقچه و یا کتابراه دانلود کنید. نویسندهی این کتاب آلن دوباتن، مترجم محمدهادی حاجی بیگلو و ناشر آن کتابسرای نیک است که آثار دیگری از همین نویسنده را منتشر کرده است.