چرا به یک ابرقهرمان شخصی نیاز دارید؟
بزرگترین قهرمان من بودا است. او ابرقهرمان شخصی من است.
مانند سایر قهرمانان شگفتانگیز من، فرانسیس هسلباین Frances Hesselbein، پیتر دراکر Peter Drucker، آلن مولالی Alan Mulally و دکتر پل هرسی Paul Hersey، بودا معلمی سخاوتمند بود.
تفاوت بودا با دیگر قهرمانان من در این است که اگرچه هرگز او را ندیدم، آموزههای او امروز برای من فراتر از مکان و زمان است و او زندگی من را هزاران سال پس از زندگی خودش روشن میکند. باور کردنی نیست که او با اینکه حتی یک کتاب هم ننوشته است، در سراسر فضا و زمان پیوسته به من میآموزد و این کار را از طریق افراد دیگر انجام میدهد.
اجازه دهید برای شما مثالی دربارهی اینکه چگونه سعی کردهام از آموزش بودا در کارم استفاده کنم بزنم. بودا به پیروانش پیشنهاد کرده که فقط بخشهایی از آموزههایش را که در زندگیشان به درد میخورد انجام دهند. او مردم را تشویق کرد که به ایدههای او گوش دهند، دربارهی پیشنهادات او فکر کنند، آنچه را که منطقی به نظر میرسد امتحان کنند. به انجام کاری که موثر است ادامه دهند و مسائلی را که راهی برای حل آن نیست رها کنند.
به طور مشابه، من به مراجعان خود آموزش میدهم که از ذینفعان کلیدی خود پیشنهاداتی را بخواهند که چگونه میتوانند رهبران مؤثرتری شوند، سپس به این ایدهها گوش دهند، در مورد پیشنهادات فکر کنند، آنچه را که منطقی است امتحان کنند، کارهایی را که جواب میدهد ادامه دهند، و آنچه را که مفید نیست رها کنند.
وقتی ذینفعان ما به ما پیشنهاد میدهند که چگونه میتوانیم مؤثرتر باشیم، میتوانیم به این پیشنهادها به عنوان هدیه نگاه کنیم و با ذینفعانمان به عنوان هدیهدهندگان رفتار کنیم. وقتی کسی به شما هدیه میدهد، نمیگویید این “هدیه بدبو است!” “این هدیه بد است!” یا “من قبلاً این هدیهی احمقانه را گرفتهام!” شما میگویید: “متشکرم.”
اگر میتوانید از هدیه استفاده کنید، از آن استفاده کنید. اگر نمیخواهید از هدیه استفاده کنید، آن را در کمد بگذارید و بروید.
شما به کسی که قصد دارد به شما هدیهای بدهد، توهین نمیکنید. به همین ترتیب، وقتی ذینفعان ما به ما ایده میدهند، نمیخواهیم به آنها یا ایدههایشان توهین کنیم. ما فقط میتوانیم یاد بگیریم بگوییم “متشکرم.”
ما نمیتوانیم قول بدهیم که هر کاری را که مردم پیشنهاد میکنند انجام خواهیم داد، اما میتوانیم قول بدهیم که به ذینفعان کلیدی خود گوش دهیم، در مورد ایدههای آنها فکر کنیم و آنچه در توان داریم انجام دهیم. این تمام چیزی است که ما میتوانیم قول بدهیم – و این تمام چیزی است که آنها انتظار دارند.
عادت کنید از افراد مهم زندگی خود بپرسید: “چگونه میتوانم انسان بهتری باشم؟”
این روش در محل کار برای تبدیل شدن به یک رهبر، عضو تیم یا همکار بهتر و در خانه برای تبدیل شدن به یک دوست بهتر یا یک عضو بهتر در خانواده موثر است.
- از چه کسی باید بپرسید “چگونه میتوانم بهتر شوم…؟”
- معمولاً چگونه به پیشنهادات پاسخ میدهید؟
- آیا با آنها به عنوان هدیه رفتار میکنید، یا از آنها و شخصی که آنها را ارائه کرده است انتقاد میکنید؟
این یکی از آموزههای بودا است که من در زندگی از آن استفاده میکنم.
پ.ن: مارشال گلداسمیت – که به عنوان برترین کوچ مدیران ارشد در جهان شناخته میشود – در اینجا به رویکرد کوچینگ مبتنی بر ذینفعان خود اشاره دارد. چنانچه مایل به مطالعهی بیشتر در این زمینه هستید، میتوانید با ما تماس بگیرید یا کتاب زیر را تهیه کنید.