بسیاری از ما به سختی میتوانیم درک و پذیرشی را که به دیگران میدهیم، از طریق خودمهربانی و شفقت به خود، درونی کنیم. شفقت به معنی توانایی نشان دادن همدلی، عشق و نگرانی به افرادی است که به حمایت ما نیاز دارند. این در طبیعت ماست که در لحظات سخت با دیگران مهربان باشیم. پس چرا با خودمان مهربان نیستیم؟ گاهی نگران آن هستیم که با انجام این کار، درگیر تمایلات خودشیفتگی مانند خودمحوری یا ترحم به خود بشویم. اما در واقعیت، خودمهربانی و شفقت به خود اصلاً خودمحورانه نیست، بلکه ابزاری ضروری است که برای رسیدن به نیکزیستی عاطفی به آن نیاز داریم. گاهی هم آداب خودمهربانی را بلد نیستیم.
شفقت به خود دارای این سه عنصر کلیدی است:
- مهربانی با خود
- تصدیق این که رنج و شکست شخصی بخشی از تجربهی جهانی انسان است
- حفظ آگاهی غیر جانبدارانه از تجربیات از طریق تکنیکهای ذهنآگاهی
تحقیقات نشان میدهد که خودمهربانی میتواند فواید زیادی داشته باشد. از جمله این که تمرین آن باعث کاهش مشکلات سلامت روان از جمله اضطراب، افسردگی، کمالگرایی و استرس میشود. اما فقط برای سلامت روان ما مفید نیست، بلکه میتواند سلامت جسمی ما را نیز بهبود بخشد، و در نتیجه حتی ممکن است عمر طولانیتری داشته باشیم! خودمهربانی همچنین باعث میشود ارزش بیشتری به خود بدهیم و در ادامه تابآوری را تقویت میکند: توانایی بازگشت پس از تجربهی شکست.
این به ما توانایی سازگاری میدهد و به ما کمک میکند تا مشکلات را شناسایی کنیم، بازخوردهای منفی دیگران را بپذیریم و عادتهایی را تغییر دهیم که دیگر خیلی هم به نفع ما نیستند. به نوبهی خود، شادمانی، رضایت از زندگی و انگیزه را افزایش میدهد.
خوب به نظر میرسد این طور نیست؟ خودمهربانی یک عضله است که ما باید اغلب از آن استفاده کنیم، در غیر این صورت ضعیفتر میشود. بنابراین، تمرین مستمر این مهارت حیاتی است.
چرا در محیط کار به خودمهربانی و شفقت به خود نیاز داریم؟
محیط کار، محیطی پرتنش و اغلب رقابتی است که در آن ممکن است به شدت از افکار و احساساتی دربارهی ناکافی بودن رنج ببریم، که ناشی از برداشت ما از ناکامیهایمان است. برای پاسخ به چالشهای اجتنابناپذیر و شادتر بودن در محل کار، داشتن شفقت به خود حیاتی است. آنچه در مورد شفقت به خود بسیار مهم است این است که به موفقیت شخصی بستگی ندارد، بلکه از طریق شناخت و پذیرش نقصهای ما عمل میکند که متعاقباً منجر به رشد و توسعهی شخصی میشود.
در زیر چند راهکار برای مهربانی بیشتر با خود در محیط کار آورده شده است:
تغییر گفتگوهای درونی: اولین اقدام در راستای خودمهربانی، ارزیابی مجدد صحبت با خود به منظور گذار از افکار منفی به افکاری مهربانانه است. خودگوییهای ما همان صدای درونی ماست و چیزی است که به طور مداوم و اغلب ناخودآگاه درگیر آن هستیم. برای رمزگشایی اینکه آیا با خود به شکلی منفی صحبت میکنید، از خود این سؤال را بپرسید که “آیا با بهترین دوستم هم اینطور صحبت میکنم؟” اگر پاسخها نشان میدهد که به خود سخت میگیرید، پس وقت آن رسیده است که گفتگوی درونی خود را به گفتگوی مثبتتری تغییر دهید. به عنوان مثال، به جای تمرکز بر موارد منفی، میزان پیشرفت خود را در محل کار جشن بگیرید.
دست از مقایسه کردن بردارید: اقدام دوم این است که از مقایسه خودمان با دیگران در محل کار خودداری کنیم، برای مثال کسانی که از ما ارشدتر یا “موفقتر” هستند! وقتی مقایسهی اجتماعی عادی میشود، تأثیرات فاجعهباری بر اعتمادبهنفس و سلامت روان ما خواهد داشت. اما اگر به سه عنصر شفقت به خود نگاه کنیم، دومی تأیید میکند که هیچ کس کامل نیست! در واقع، احتمالاً یک نفر خودش را با شما هم مقایسه میکند.
این بدین معنی نیست که خوشبینی ناسالمی داشته باشید و به خیال این که بسیاری از افراد از شما پایینتر هستند، دست از تلاش بر دارید. اما مهم است بدانید به اندازهی کافی خوب هستید، در مسیر رشد منحصربهفرد خود قدم برمیدارید و با دست کشیدن از مقایسهی خود با دیگران، به خود اجازه میدهید در جایگاه خودتان بدرخشید!
منیژه را در نظر بگیرید. او همواره به خاطر تجربهی اضطراب منزلت، خودش را از چالشهای رشد و پیشرفت حرفهای به دور نگه داشته، چرا که اغلب خود را با مدیران و افراد ردهبالای شغلش مقایسه کرده و هربار این شکاف بزرگ را دیده، ناامیدی بر او چیره شده است. بعد از این که به این مکانیزم و دام آگاه شد، تصمیم گرفت اهداف توسعهای واقعبینانه برای خود تنظیم کند و در مسیر منحصربه فرد خود قدم بردارد. این کمک کرد که به مرور در شغلش پیشرفت کند و دستاوردهای درخشانی را به دست آورد.
هنوز منیژه به سطح آن مدیران ارشد نرسیده است، شاید زمان بیشتری لازم داشته باشد، شاید مسیر دیگری را انتخاب کند، شاید هم روزی در جای ایشان بنشیند. فرقی نمیکند. مهم این است که منیژه دیگر منفعل نیست و در مسیر خودشکوفایی قدم برمیدارد.
به خودتان توجه کنید و به درونیاتتان آگاه باشید: همهی ما نیازهایی داریم که زمانی که برآورده نمیشوند به واسطهی تجربهی احساسات، از ناکامی در ارضایشان باخبر میشویم. بخش مهمی از خودمهربانی در محل کار به این نکته بر میگردد که چقدر به احوالات درونی خود آگاه هستیم، در هر لحظه چه احساسی را تجربه میکنیم، در پشت آن احساس چه نیازی از ما مغفول مانده است و چه پاسخی به آن نیاز میدهیم.
به عنوان مثال، بیژن – یک مهندس صنایع – در محل کار جدید خود احساس نارضایتی میکرد و برخلاف شغل قبلی که باانگیزه و رغبت انجامش میداد، در این شرکت علیرغم دستمزد بالاتر، از آن رغبت خبری نیست. در جلسهی کوچینگ، بیژن متوجه دو نیاز مهم خود شد که در این محیط مغفول مانده بود:
- او فردی برونگرا و اجتماعی بود و در محیط جدید باید به تنهایی کار میکرد. یعنی نیاز به برقراری و ساخت روابط مثبت برای او بیپاسخ مانده بود.
- احساس نمیکرد ماموریت شخصی او با ماموریت سازمانش یکسان بود. شغل قبلی او، در راستای خدمت به مردم برای ساخت خانههایی مستحکم بود و در این جایگاه از تولید تنقلاتی که برای سلامت انسان مضر بود، لذت نمیبرد.
شفقت به خود در محل کار ما را نسبت به کاستیهایمان کور نمیکند یا باعث نمیشود که حوزههایی را که بیشتر به توسعه آن نیاز داریم نادیده بگیریم. اما، همانطور که پژوهشها بارها و بارها نشان داده است، به ما کمک میکند تا با پذیرش بیشتری که نسبت به خود پیدا میکنیم، بهتر به اهداف خود برسیم، با دیگران همکاری کنیم، از آنها یاد بگیریم و ایشان را رهبری کنیم.
چنان چه به این مطلب علاقهمند هستید، شرکت در این دورهها هم به شما پیشنهاد میشود.
خیلی عالی بود. گاهی لازمه که از قالب خودمون بیاییم بیرون و به “خودمان” نگاهی بیاندازیم. بهتر میتونیم برای بهبود ” خودمان” کاری بکنیم.
ممنون از بازخورد شما. کاملا درست میفرمایید.